جدول جو
جدول جو

معنی خلیل الله - جستجوی لغت در جدول جو

خلیل الله
(پسرانه)
دوست خداوند، لقب ابراهیم (ع)
تصویری از خلیل الله
تصویر خلیل الله
فرهنگ نامهای ایرانی
خلیل الله
(خَ لُلْ لاه)
دهی است از دهستان دینور بخش صحنۀ شهرستان کرمانشاهان. دارای 160تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات و توتون است. شغل اهالی زراعت و راه مالرو و در تابستان اتومبیل می توان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ولی الله
تصویر ولی الله
(پسرانه)
دوست خداوند، لقب علی (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کلیم الله
تصویر کلیم الله
(پسرانه)
آنکه خداوند با او سخن گفته است، لقب موسی (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ولی الله
تصویر ولی الله
ولی خدا، دوست خدا، بندۀ نیک خدا، لقب امیرالمؤمنین علی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبیل الله
تصویر سبیل الله
آنچه در راه خدا بذل کنند، هر کار نیکی که در راه خدا انجام دهند مانند جهاد، طلب علم، حج، هر کار خیری که خداوند امر فرموده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خلیفهالله
تصویر خلیفهالله
خلیفۀ خدا، کنایه از آدم ابوالبشر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلیم الله
تصویر کلیم الله
کسی که خداوند با او سخن گفته است، لقب حضرت موسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علی الله
تصویر علی الله
پناه بر خدا، بر خدا، در مقام استعاذه گفته می شود، هرچه باداباد
فرهنگ فارسی عمید
(هَِ دَ)
برخدا. بر خدای، در مقام استعاذه استعمال می کنند، یعنی پناه بر خدا. (ناظم الاطباء) :
علی اﷲ از بد دوران، علی اﷲ
تبرا از خدادوران، تبرا.
خاقانی.
، در مقام توکل بکار رود، یعنی توکل بر خدا. (ناظم الاطباء). بر خدای است. بطریق ضمان کرم، در تداول عوام، هرچه بادا باد، صاحب آنندراج آرد: ناله از ناله و فریاد و شور و غوغا، و ظاهراً مخفف ’توکلت علی اﷲ’ است. و با لفظ برآمدن و زدن و برفلک رساندن مستعمل است - انتهی. شور و غوغا و فریاد. (غیاث بنقل از رشیدی) :
شنیدم گر به شب دیوی زند راه
خروس خانه بردارد علی اﷲ.
نظامی.
ز فریاد خرمهرۀ گاودم
علی اﷲ برآمد ز رویینه خم.
نظامی (از آنندراج).
مرا اندیشه از روی تو چون ماه
رساند بر فلک هر شب علی اﷲ.
میرخسرو (از آنندراج).
- علی اﷲ گفتن، دل به دریا زدن
لغت نامه دهخدا
(لَ ثُلْ لاه)
هو حمزه بن عبدالمطلب. وقع ذلک فی شعر ابی سفیان بن حریث کما سیأتی فی الکنی و المشهور انه اسداﷲ. (الاصابه ج 6 ص 10)
لغت نامه دهخدا
(کَ مُلْ لاه)
لقب حضرت موسی. (ناظم الاطباء). کلیم. لقب موسی علیه السلام. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
صد هزاران طفل سر ببریده شد
تا کلیم الله موسی دیده شد.
عطار.
... و لقب او (موسی) کلیم الله. (تاریخ گزیده چ نوایی ص 38).
و رجوع به کلیم و موسی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ مُلْ لاه)
ابن عتیق الله بن فضل الله بلخی سرهندی حنفی (1109- 1202 هجری قمری). صوفی و فقیه بود. او راست: 1- زبدهالروایات، در فروع فقه. 2- نزههالسالکین فی التصوف و السلوک. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(خَ مَ حَلْ لَ)
دهی است از دهستان پنجهزارۀ بخش بهشهر شهرستان ساری. دارای 2035 تن سکنه، آب آن از چشمه سار و محصول آن برنج و غلات و پنبه و ابریشم و توتون و سیگار و صیفی و مرکبات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و از صنایعدستی زنان بافتن کرباس و پارچۀ ابریشمی است. راه فرعی به شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(وَ لی یُلْ لاه)
دوست خدا
لغت نامه دهخدا
(وَ لی یُلْ لاه)
لقب علی بن ابی طالب علیه السلام. عنوانی است علی بن ابی طالب (ع) را
لغت نامه دهخدا
(خَ قُلْ لاه)
آفریدۀ خدا، در تداوم عامیانه، مردم. (یادداشت بخط مؤلف).
- ای خلق اﷲ، ایهاالناس. ای مردمان
لغت نامه دهخدا
بسوی خدا بجانب خدا در راه خدا: آنگاه برانید تکاور بسوی شاه باپور و برادر بشتابید الی الله. کای شاه ملک افسر وی میر فلک جاه العبد و مافی یدی کان لمولاه. (ازمنظومه ای مذهبی شرح حال حربن یزید ریاحی)
فرهنگ لغت هوشیار
دوست خدا یار خدا پاژ نام علی بن ابی طالب (ع) دوست خدا، لقب حضرت علی بن ابی طالب
فرهنگ لغت هوشیار
برخدا، درمقام استعاذه آید پناه بر خدا، بدادم برسید، برمن ستم است ازین رصد گاه ای داور دوران علی الله. (تحفه العراقین)، فریاد از دست، علی الله از بد دوران علی الله، تبر از خدا دوران تبرا، (خاقانی)، هرچه باد، باد، یا علی الله زدن، پناه برخدا بردن، یا علی الله زنان. در حال پناه بردنه بخدای: منم از تیره شب خویش علی الله زنان ای موذن تو کجا حی علای تو چه شد ک (حسن دهلوی) یاعلی الله گفتن، دل بدریا زدن، داد و فریاد، پناه بر خدا، مخفف توکلت علی الله
فرهنگ لغت هوشیار
خدا جاوید گردانادخ یا خلد الله سلطانه. خدا پادشاهی او را جاوید گرداناد، یا خلد الله سلطانه و نصرانصاره و اعوانه. خداپادشاهی اورا جاوید گرداناد، ویاران و یاوران اورا نصرت دهاد، (پادشاه خلدالله سلطانه و نصرانصاره و اعوانه در استماع کلمات آن فرستادگان مبالغ تحامل ایشانرا تحمل فرماید) یا خلد الله ملکه. خدا پادشاهی اورا جاوید داراد، یا خلد الله ملکهم. خدا پادشاهی آنان را جاوید داراد، (و اسامی ملوک غور آل شنسب - خلد الله ملکهم - باقی ماند) یا ملکها و سلطانهما. خدا پادشاهی و سلطننت آن دو را جاوید گرداناد، (... . میان سلطان عالم سنجربن ملکشاه و خداوند من علا الدنیا و الدین الحسین بن الحسین - خلد الله تعالی ملکهما و سلطانهما - بدر او به مصاف افتاد) گاه (الله) حذف شود و جمله بصیقه مجهول آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلیم الله
تصویر کلیم الله
همسخن خدا پاژ نام موسی ع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلیس الله
تصویر جلیس الله
همنشین خدا (ماخوذ از خبر: (من ارادان یجلس مع الله فلیجلس مع اهل التصوف) (هر که خواهد همنشینی با خدا گو نشیند در حضور اولیا) (پس جلیس الله گشت آن نیک بخت کو بپهلوی سعیدی برد رخت)
فرهنگ لغت هوشیار
راه خدا، طریق خدای. یا فی سبیل الله. (در راه خدا) آنچه در راه خدا گذاشته اند و همه کس می تواند تمتع از آن برد و سا برای کاری یا اشخاص معین قرار داده باشند، قتال با کافران در راه خدای، راه خدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علی الله
تصویر علی الله
((~. لا))
پناه بر خدا، توکل به خدا، هرچه باداباد
فرهنگ فارسی معین
از توابع دسهتان پنچزاره ی بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی